نصيحتي ...

در محضر رندی نشسته بودم و از احوال روزگار خویش شکایت می کردم.

آن رند همی گفت: اینهمه شِکوه از سر چیست؟ و چرا از والاترین نعمت و شکر آن غافلی؟!

بدو گفتم: کدام نعمت؟

گفت: نعمت حیات و فرصت جبران، همو که اگر گوش جان باز کنی، خواهی شنید صدای میلیون ها آدمی را که اگرچه همچون ما مسافر زمانند اما خفته در خاکند، صدای فریادشان گوش فلک را پر کرده است که؛ «رب ارجعون لعلی اعمل صالحاً فیما ترکت...»

اما تنها جوابی که می شنوند اینست که «کلا ، انها کلمةٌ هی قائلها...»

پس قدر و ارزش نعماتی را که داری و از همه حیاتی تر، نعمت حیات و فرصتی را که خداوند ارزانی ات داشته است بدان...

زشت ترین دختر کلاس

  دختر دانش آموزی صورتی زشت داشت. دندان هایی نامتناسب با گونه هایش، موهای کم پشت و رنگ چهره ای تیره. روز اولی که به مدرسه جدیدی آمد، هیچ دختری حاضر نبود کنار او بنشیند! نقطه مقابل او دختر زیباروی و پولداری بود که مورد توجه همه قرار داشت. او در همان روز اول مقابل تازه وارد ایستاد و از او پرسید: میدونی زشت ترین دختر این کلاسی ؟ یکدفعه کلاس از خنده ترکید … بعضی ها هم اغراق آمیزتر می خندیدند. اما تازه وارد با نگاهی مملو از مهربانی و عشق در جوابش جمله ای گفت که موجب شد در همان روز اول، احترام ویژه ای در میان همه و از جمله من پیدا کند. او گفت: اما بر عکس من، تو بسیار زیبا و جذاب هستی. او با همین یک جمله نشان داد که قابل اطمینان ترین فردی است که می توان به او اعتماد کرد و لذا کار به جایی رسید که برای اردوی آخر هفته همه می خواستند با او هم گروه باشند. او برای هر کسی نام مناسبی انتخاب کرده بود. به یکی می گفت چشم عسلی و به یکی ابرو کمانی و … به یکی از دبیران، لقب خوش اخلاق ترین معلم دنیا و به مستخدم مدرسه هم محبوب ترین یاور دانش آموزان را داده بود. آری ویژگی برجسته او در تعریف و تمجید هایش از دیگران بود که واقعاً به حرف هایش ایمان داشت و دقیقاً به جنبه های مثبت فرد اشاره می کرد. مثلاً به من می گفت بزرگترین نویسنده دنیا و به خواهرم می گفت بهترین آشپز دنیا! سالها بعد وقتی او به عنوان شهردار شهر کوچک ما انتخاب شده بود به دیدنش رفتم و بدون توجه به صورت ظاهری اش احساس کردم شدیداً به او علاقه مندم. پنج سال پیش وقتی برای خواستگاری اش رفتم، دلیل علاقه ام را جذابیت سحر آمیزش می دانستم و او با همان سادگی و وقار همیشگی اش گفت: برای دیدن جذابیت یک چیز، باید قبل از آن جذاب بود! در حال حاضر من از او یک دختر سه ساله دارم. دخترم بسیار زیباست و همه از زیبایی صورتش در حیرتند. روزی مادرم از همسرم سؤال کرد که راز زیبایی دخترمان در چیست ؟ و همسرم اینگونه جواب داد: من زیبایی چهره دخترم را مدیون خانواده پدری او هستم … ........

خانه دل ما را ...

خداوند حفظ كند حجت الاسلام والمسلمين دكتر جهانگيري را كه اولين بار ايشان مرا با اين فراز از صلوات شعبانيه آشنا كردند:

اللهم صل علي محمد و آل محمد و اعمر قلبي بطاعتك.

اگر قرار باشد جايي برويم قبل از حركت ماشينمان را مي بريم و چكاپ مي كنيم يعني دست به تعمير ماشينمان مي زنيم

اگر قرار باشد ميزبان ميهمان بزرگي باشيم مي گرديم و عيوب خانه را بر طرف مي كنيم

در اين فراز از دعا به خداوند متعال عرض مي كنيم كه خدايا قرار است ميهمان تو شويم در ماه مبارك رمضان، پس اين دل ما را تعمير كن تا با دلي صاف و پاك به ميهماني تو بياييم.

خودمان هم مي دانيم اين دل ما با چه چيزي تعمير مي شود. آن چيز فقط و فقط عبادت است. خدايا با همين عبادتهاي شكسته، بسته ما اين دل خراب را آباد كن.

خانه دل ما را از كرم عمارت كن

پيش از آن كه اين خانه رو نهد به ويراني.